بیا نزدیک تر ای دست! ای دوست!
نباید گردن از گردن بیفتد
با بارگران مانده بر دوش برخاست که از شدن بگوید
از لحظه ی زیستن بگوید ما را هوسی به ناگهان برد
تکرار مکررات ممکن! ناچیزتر از کلیشه بودیم
ما بیشتر از همیشه بودیم تا در صف گوشت خوابمان برد!
♦
دشمن که " تنِ" دریده ای بود می آمد تا عزیز می شد
هرجا که صفی عریض می شد بی خاطره ایستاده بودیم
ما مضطربان روان نژندان آنجه که صدا پر از خطر بود
فریاد نماد دردسر بود رخصت به سکوت داده بودیم
♦
ما مردم ساکت نِشسته در حالتی از خروش گاهی
زنجیره ای از فروش/گاهی از قید زیاد و کم گذشتیم!!!
گفتند طناب دار مفت است تا در خفگی نشانه ای هست
تا بوی گل و ترانه ای هست ما از سر و کول هم گذشتیم!
♦
اخبار پر از صدا و سیما!!! تصویر گلاب را نشان داد
اکسیژن را به ما نشان داد بی منظره ایم بیش از اینها!
در تلویزیون نشانمان داد با خنده ی روی لب که: خوبیم!
در یورش لرز و تب که خوبیم. – ای ابر نِشسته بر اوین ها!
باریدی بر کدام خالی؟ تصویر ندارد این تباهی
بگذار بخواهم از تو گاهی روی سر این لجن بباری
تالاب به شوره زار پیوست دریا آمیخت با کویرش!
این حاصل رنج ناگزیرش! باید که به حال من بباری-
♦♦
♦
برخاست که از شدن بگوید برخاستنی چنان که دیدیم
ما شرح ستاره را شنیدیم "برخاستگی" چرا عجیب است؟
دست است به اعتمادِ باید دست است که دست می فشاریم
از ما که به درد هم دچاریم برخاستن صدا عجیب است؟!!!
ای ,صدا ,نِشسته ,خوبیم ,بودیمما ,عجیب ,که خوبیم ,که از ,از شدن ,تا در ,پر از
درباره این سایت