محل تبلیغات شما

 

پاینده باد هرچه که پیش آید!

 

زندگی را زندگی کردیم  آه! آیا مرگ کافی نیست؟
مرگ تدریجی اضافی نیست صبر کن تا آخرش باشی
پیرهن هایی به تن کردند  این کفن را دوست می دارید؟
هیچ من را دوست می دارید؟ سعی کن تاج سرش باشی

 

 

 


سر؟!! که چیزی نیست می دانید شوره های سر سخن گفتند
حرف هاشان را به من گفتند  شوخ و شنگ از کف تهی بودیم 
دردسر آش دهان سوزی ست کک به تنبان قفس افتاد
طوطی بی کله پس افتاد ما عجب چیز گهی بودیم

 

 

 


مستراحی مانده بی سیفون ! کِیف می کردیم و هر غم» بود
در بساط ما فراهم بود چشم بر هر گَند می بستیم
چشم بر هر چیز پوشالی دست از هر دم» خیالی تر
خنده ی از شور خالی تر غم پرستانی که ما هستیم!


 

 


واقیعت چیز دیگر بود جویی از خون در ته بن بست
زندگی هایی که رفت از دست دست و پا می زد که چیزی نیست
هیچ چیزی غیر تنهایی ما به ما می گفت: کاری کن!
دست ما می گفت: یاری کن او صدا می زد که: چیزی نیست

 

 



سر پر از تصویر شوریدن شوره ها یکسر چه می گفتند؟
اول از آخر چه می گفتند؟ گوش مخصوص شنیدن کو؟
کر شدیم از جیغ و فهمیدیم هر سخن را هر مکانی نه!
سفره را جز استخوانی نه پیرهن هایی که بر تن کو؟


 


آه! آیا مرگ کافی نیست؟ مرگ تدریجی که سر کردید
منتظر بودم که بر گردید ما که تنها زندگی کردیم
این کفن را دوست می دارید؟ زخم باید مان می کرد
مردگی را نیمه جان می کرد زندگی را زندگی کردیم؟!!!

 

 

گوش مخصوص شنیدن کو؟

با این کفن شبیه چه خواهم شد؟

در سنگر کنده خنده جایز نیست

زندگی ,چیزی ,کن ,کفن ,هایی ,دوست ,که چیزی ,دوست می ,را دوست ,کفن را ,این کفن

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

میرموید- دپارتمان ریاضی گروه بسوی آینده